پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان

کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت دهه فجر 94 دهه فجر مبارک کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت هفته بسیج هفته بسیج گرامی باد. آيا ميدانستيد 44 رويداد فاجعه خونين در سرزمين منا تصاوير نادر و قديمي از حال و هواي مراسم حج مراسم تشیع و تدفین شهدای گمنام


درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه‏ی مقابله با آن
درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه‏ی مقابله با آن

چكیده
مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ می‏نامند. تبادل فرهنگی ملت‏ها نیز كه در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعه‏ی انسانی را در مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد.
اما آنچه امروزه مشكل‏ساز شده "تهاجم فرهنگی" یا غلبه‏ی یك فرهنگ بر سایر فرهنگ‏هاست كه نمونه‏ی بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر سایر فرهنگ‏ها ـ به ویژه فرهنگ اسلامی ـ در یكصد سال اخیر است. تفاوت عمده‏ی تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی در این است كه در تهاجم برای فرهنگ موردهجوم امكان انتخاب وجود ندارد.
جلوه‏های تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته‏ی بیرونی، همچون: تلاش برای دین‏زدایی، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ترویج افكار و اندیشه‏های غربی و ... و درونی، همچون: عقب‏ماندگی علمی و صنعتی، فقر اقتصادی، غفلت كارگزاران فرهنگی و ... تقسیم كرد. در این مقاله ضمن بررسی جلوه‏های فوق، راهكارهایی برای مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی ارائه شده است.
واژگان كلیدی: فرهنگ، تهاجم فرهنگی، فرهنگ‏پذیری، تبادل فرهنگی

مقدمه
حیات بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتی كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب می‏شود؛ علاوه بر این، یك فرهنگ بالنده برای تكامل خود باید توانایی تبادل با سایر فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراین، تمام فرهنگ‏ها باید در تعامل با یكدیگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.
در عصر حاضر كه نظام سرمایه‏داری به سرپرستی آمریكا، با تك‏قطبی شدن جهان و فروپاشی رژیم شوروی سابق، یكه‏تاز عرصه‏ی جهانی شده‏است، به شكل‏های مختلف می‏كوشد تا نظرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به تمام كشورهای جهان تحمیل كند و فرهنگ واحدی متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاكم سازد. از طرف دیگر سایر ملت‏ها نیز در برابر این زیاده‏خواهی آمریكا برای حفظ و پاسداری از فرهنگ ملی و بومی خود مقاومت می‏كنند. در این میان فرهنگ اسلامی توانسته است در صد سال اخیر در برابر این هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ كند.
بدیهی است طرّاحان "نظم نوین جهانی" كه با هزاران ترفند توانسته‏اند یك ابرقدرت نظامی، نظیر شوروی سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشی كمونیسم در سطح جهانی شوند، مایل نیستند با قدرت جدیدی در برابر منافع خود مواجه گردند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سبب شده است كه سلطه‏گران بیش‏تر از آن جهت خوفناك باشند كه قدرت جدیدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، یك گروه سیاسی ـ مذهبی به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتی كه از نظر فرهنگی با داشتن ارزش‏های قوی، نظیر خداپرستی، ظلم‏ستیزی، نوع‏دوستی، برادری، مساوات و عدل، می‏تواند در برابر فرهنگ غربی قد علم كند؛ لذا چون می‏دانند كه از مقابله‏ی مستقیم با ایدئولوژی اسلامی طرفی نخواهند بست، می‏كوشند با ترفندی قدیمی، به طور غیرمستقیم، در اركان جوامع اسلامی، از جمله جامعه‏ی ما رخنه كنند و آن ترفند چیزی نیست جز "تهاجم فرهنگی".
بدین منظور، در این مقاله سعی شده است به نوعی این پدیده مورد بررسی قرار گیرد و عوامل داخلی و خارجی و نیز برخی از راه‏كارهای مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا كه بحث از تهاجم فرهنگی مستلزم تعریف فرهنگ و ویژگی‏های آن است، ابتدا به این موارد می‏پردازیم و سپس موضوع اصلی را بررسی می‏كنیم.

فرهنگ
برای فرهنگ در حدود دویست و پنجاه تعریف ارائه كرده‏اند؛از جمله :
ـ كلیه‏ی دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیت‏های اكتسابی، كه از نسلی به نسل دیگر انتقال می‏یابد.
ـ مجموعه‏ی باورها، بینش‏ها، ارزش‏ها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشه‏های پذیرفته شده و حاكم بر یك جامعه.
ـ مجموعه‏ی پیچیده‏ای كه در برگیرنده‏ی دانستنی‏ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی كه به وسیله‏ی انسان، به عنوان عضو جامعه، كسب شده است (روح‏الامینی، 1372، ص 17 به نقل از: ادوارد تایلور1، فرهنگ ابتدایی).
ـ فرهنگ مجموعه‏ای از آگاهی‏ها(شناخت‏ها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی (شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است كه جامعه‏ی انسانی معینی را مشخص می‏كند (پانوف؛ 1368، ص 103).
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این مطلب است كه تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است؛ به همین سبب تعریف ذكر شده در فرهنگ مردم‏شناسی میشل پانوف2 را می‏توان تعریفی جامع از فرهنگ دانست.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را می‏توان در دو سطح مادی و معنوی دسته‏بندی كرد؛ فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه كه عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دستاوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و... . فرهنگ معنوی یا غیرمادی نیز عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش‏ها و اندیشه‏ها، اخلاقیات، دانستنی‏ها و... (روسك3، 1369، ص 10 و روح‏الامینی، ص24).
فرهنگ مادی معمولاً تحت تأثیر فرهنگ معنوی رشد می‏كند؛ زیرا نوع نگرش به هستی و جهان، و ارزش‏های حاكم بر جوامع، در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی و رفاه اجتماعی به انسان جهت می‏دهد؛ برای مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرتِ انسان‏ها، آنان را به ساختاری خاص در معماری سوق می‏دهد، و یا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس یا رفتار رهنمون می‏سازد (قیصی‏زاده، 1363). از طرف دیگر فرهنگ مادی نیز در فرهنگ معنوی تأثیر می‏گذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یك تكنولوژی جدید كه در شمار فرهنگ مادی است، بالطبع ارزش‏های جدیدی را با خود خواهد آورد و ارزش‏هایی را نیز متزلزل خواهد ساخت (روح‏الامینی، ص110).

خصوصیات فرهنگ
خصوصیات فرهنگ را می‏توان به شرح زیر ارائه كرد:
1. آموختنی و اكتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می‏كنند و به نسل بعدی می‏سپارند.
2. زنده است: جنبه‏ی پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3. فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل می‏كند؛ بر این اساس است كه ارزش‏ها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایه‏های فرهنگ را می‏سازند.
4. فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.
5. هویت‏دهنده است؛ یعنی تنظیم‏كننده‏ی روابط اجتماعی و تضمین‏كننده‏ی نوع بینش و نگرش فرهنگ‏پذیر است.
6. نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روش‏ها از یك گروه به گروه دیگر فرق می‏كند و هر قومی طرز تفكر و عادات ویژه‏ای دارد.
7. منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی (فرهنگ) خود را به دیگران انتقال می‏دهد.
8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ی غریزی به رفتارِ آموخته است كه الگوهای آن می‏تواند از یك شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در واقع مفهومی تجریدی از مشاهده‏ی رفتار انسان‏هاست (قیصی‏زاده، 1363 و فیاض، 1372، ص31ـ39 و روح‏الامینی، 1372، ص19ـ24).
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم كلی، فرهنگ كشورهای جهان را به دو دسته‏ی شرقی و غربی تقسیم می‏كنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابیر جغرافیایی هستند و با این ملاك كشورهای چین، فیلیپین، ژاپن و... شرقی محسوب می‏شوند و ایسلند، كانادا و تمام آمریكا از شمال تا جنوب، غربی؛ اما این دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهای دیگر مثل سیاست، حكمت، فلسفه، عرفان و تاریخ هم در برابر هم قرار می‏گیرند؛ برای مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتی از تقابل شرق و غرب محسوب می‏شود (داوری اردكانی، 1379، ص12). در این تقسیم‏بندی تاریخی و سیاسی منظور از فرهنگ غربی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است كه برخی از ویژگی‏های آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگی، نظم فكری و عملی، اصالت مصرف، میل به تحلیل عقلانی، خودمداری و اومانیسم.
در مقابل فرهنگ غربی، مجموعه‏ای از فرهنگ‏های ملل شرقی قرار دارد كه عمدتا دارای ویژگی‏های زیر است:
طالب و تابع قطب بزرگ ازلی (خداوند) است (اصالت وحدانیت)؛ در جست‏وجوی روح و یافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ میل به تحلیل عاطفی دارد؛ قوم‏گرا و ناسیونالیسم است؛ به همه‏چیز با دیده‏ی ابهام می‏نگرد (ابراهیمی، 1367).

تهاجم فرهنگی
امروزه با توجه به رشد فكری و آگاهی عمومی ملت‏های جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشكركشی‏های نظامی، به آسانی امكان‏پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه‏های زیادی را بر مهاجمان تحمیل می‏كند؛ به همین سبب، بیش از یك قرن است كه استعمارگران روش نفوذ در كشورها را تغییر داده‏اند. این كشورها معمولاً اجرای مقاصد خود را با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تكنولوژی، ترویج زبان، انجمن‏های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ، به عبارت دیگر، به نام سیاست‏های فرهنگی و فرهنگ‏پذیری انجام می‏دهند. هرچند نمی‏توان این عناوین را از نظر نوع‏دوستی و انسانیت موردتردید قرار داد، ولی تاریخچه‏ی این روابط و خدمات نشان داده است كه این برنامه‏ریزی‏های دقیق، در جهت رشد و بالندگی فرهنگ این كشورها نبوده بلكه زمینه‏ی اسارت كامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‏آنان را فراهم ساخته است (روح‏الامینی، 1372، ص 101).
بدین ترتیب، استعمارگران، اكنون به این نتیجه رسیده‏اند كه بهترین راه نفوذ در سایر كشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ی درونی آن است. آنان می‏خواهند ارزش‏های مورد پسند خود را ارزش‏های مترقی جلوه دهند و جای‏گزین معیارهای بومی و فطری ملت‏ها سازند و، از این طریق، بدون هیچ دغدغه‏ای به آینده‏ی منافع خود در این كشورها مطمئن باشند. این جمع‏بندی، به ویژه در دهه‏های اخیر، مبنای فعالیت‏های سازمان‏یافته‏ی گسترده‏ای قرار گرفته كه غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی می‏كند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد می‏شود كه مفهوم مشترك آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، 1378، ص15).
این عمل (جای‏گزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی) به شكلی هوشیارانه كه بتواند یك ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه، و مطیع غرایز بیگانگان كند، عمدتا "تهاجم فرهنگی" محسوب می‏شود. دانشمندان غربی نیز به این واقعیت اذعان دارند. اتوكلاین برگ،4 یكی از روان‏شناسان اجتماعی غربی، در این زمینه می‏نویسد:
حتی در جریان پیاده كردن برنامه‏های بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون كمك به همكاری فنی نیز نگرش استعماری و سایر اشكال استثمار متجلی است؛ مثلاً كشوری كه كمك‏های فنی به دیگری ارائه می‏دهد این انتظار را دارد كه كشور دریافت دارنده‏ی كمك، معیارها و الگوهای وی را برگزیند (روح‏الامینی،1372، ص101).
در كتاب‏های دایرة‏المعارفی غربی نیز به این مطلب اشاره شده است. میشل پانوف در كتاب فرهنگ جامعه‏شناسی در توضیح اصطلاح فرهنگ‏پذیری5 به این تسلط و استعمار فرهنگی غرب اشاره كرده و می‏گوید:
"این اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگلیسی‏زبان به كار بردند و مراد از آن تعیین پدیده‏هایی است كه از تماس مستقیم و ادامه‏دارِ بین دو فرهنگ مختلف نتیجه می‏شوند و از تبدیل یا تغییر شكل یك یا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با یكدیگر، حكایت می‏كند؛ بنابراین، مراد از فرهنگ‏پذیری، جنبه‏ی ویژه‏ای از فرایند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذیری ـ گاهی در معنای محدودكننده‏تر ـ به تماس‏های خاص دو فرهنگ كه نیروی نامساوی دارند، اطلاق می‏شود؛ در این صورت، جامعه‏ی غالب كه هماهنگ‏تر ویا ازنظر تكنیك مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتی ـ به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاكم تحمیل می‏گردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).
این محقق در تعبیری دیگر از این تهاجم در حالتی كه به شكلی گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بین می‏برد و فرهنگ مهاجم را جای‏گزین می‏سازد، به "قوم‏كشی" یا "قومیت‏كشی"6 تعبیر می‏كند و می‏نویسد:
"هنگامی كه فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏های اجتماعی و روحیات سنتی جامعه‏ی مغلوب و برای گسستگی وسپس نابودی آن می‏كوشد، واژه‏ی قوم كشی را ـ كه به تازگی رایج شده‏ـ به‏كار می‏برند تا القای اجباری‏فرایند "فرهنگ‏پذیری"را ازطریق فرهنگ غالب دریك فرهنگ‏دیگر (مغلوب) توصیف‏كنند. درگذشته جوامع‏صنعتی قوم‏كشی‏را باتظاهر به اینكه هدفشان از همانندسازی، ایجاد "آرامش" یا "تغییر شكل" در "جوامع ابتدایی" یا "عقب‏مانده" است، اجرانموده وبازهم اجرامی‏كنند. این‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسیدن به كمال مطلوب در پیشرفت و... صورت می‏گیرد (پانوف، 1368، ص137).
در تعریف پدیده‏ی "تهاجم فرهنگی" دیدگاه حضرت آیت‏اللّه خامنه‏ای، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ایشان در "تهاجم فرهنگی" یك مجموعه‏ی سیاسی یا اقتصادی، برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یك ملت، به بنیان‏های فرهنگی آن ملت هجوم می‏برد. در این هجوم، باورهای تازه‏ای را به زور و به قصد جای‏گزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد كشور می‏كنند (سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص3).

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی ملت‏ها در طول تاریخ به شكلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزش‏ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملت‏ها صورت می‏گیرد. در این روند، ملت‏ها با هدف ترویج ارزش‏های بشری، به تبلیغ ایده‏آل‏ها و معیارهای خود می‏پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجسته‏ی فرهنگ‏های دیگر را وام می‏گیرند.
گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونه‏های قابل استنادی است كه پیامدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه‏ی بشری به خوبی اثبات می‏كند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه، تردیدی نیست كه در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار مثبتی خواهد بود (خرم، 1378، ص15).
بنابراین، اساسا تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت می‏گیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی یك طرفه، غیرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جای‏گزینی ارزش‏ها در تهاجم فرهنگی طبیعتا تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملی است، ولی در "تهاجم فرهنگی" هدف ریشه‏كن كردن و از بین بردن فرهنگ ملی است (سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص 19ـ20).
قابل توجه است كه فرهنگ‏پذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی میسّر است كه هیچ‏گونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ‏كدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در سایه‏ی برتری تكنولوژی، قدرت نظامی، امكانات بیش‏تر اقتصادی و فنی، و برنامه‏ریزی سیاسی است كه تسلط پدیده‏های فرهنگی یك جامعه بر دیگری انجام می‏گیرد (روح الامینی، 1372، ص101).
در مجموع می‏توان گفت كه: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش ،تحلیل و جذب و اصل تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یك جامعه است و این افراد برای زنده و پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب می‏كنند و به شكل عنصری از فرهنگ خودی درمی‏آورند (فیاض، 1372، ص 42ـ43 و افتخاری، 1377، ص 70ـ73).
به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را می‏توان در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ كدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2 ـ در تهاجم، یك ملت برای جای‏گزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشه‏كنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3 ـ در تبادل فرهنگی، همواره جنبه‏های مثبت و انسانی مطرح است؛بدین معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشیدن و ارتقای یكدیگر را دارند؛ در حالی كه در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بی‏هویت كردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4 ـ در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور كلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی‏پذیرد.
سیر تاریخی تهاجم فرهنگی در ایران
محققان برآن‏اند كه مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حكومت قاجاریه و كمی قبل از آن فرض كرد؛ زمانی كه نادر از دنیا رفت و مملكت ایران دچار آشوب و بی‏نظمی شد و كمپانی هند شرقی تحركات خود را شدت بخشید (دوانی، 1375؛ ص91). شروع این حركت با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت، و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع اشاره كرد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند (همان، ص 91ـ106).
این حركت در جامعه‏ی ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل، و بازگشت آنان به كشور، شدت بیش‏تری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی كه برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر كردند، اسیر شبكه‏ی فراماسونری7 غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسگرخان افشار ارومی و ابوالحسن‏خان ایلچی حلقه‏ی نوكری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به ترویج غرب‏گرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه‏ی تمامی این فرنگ‏رفتگان، خودباختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب‏گرایی در ایران بود؛ برای مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگی ایرانیان را دین اسلام و خط عربی می‏داند (فقیه حقانی، 1375 ص156ـ157 و شفیعی سروستانی، 1372، ص 103ـ121).
با كودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فكران غرب‏زده شكل جدیدی از تهاجم فرهنگی در ایران ظاهر كردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانایی‏های فكری و علمی او، چنین حركت حساب شده‏ای نمی‏توانست حاصل درك و بینش وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همكاری و اقتدار روشن‏فكران وابسته در دستگاه حكومت خود، تدارك این حركت ضدفرهنگی را فراهم نمود (كاظم‏زاده، 1371)؛ برای مثال، حسن تقی‏زاده كه سمبل مدافعان ترویج كامل و بی‏حد و مرز معیارهای غربی در كشور و گرداننده‏ی اصلی مجله‏ی شبه روشن‏فكری كاوه است می‏نویسد:
"وظیفه‏ی اول همه‏ی وطن‏پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلاشرط و قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و كل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگی مآب شود و بس (خرم، 1378، ص151).
در مجموع می‏توان گفت این استعمار گران بودند كه به بهانه‏های مختلف به منظور تسلط بر كشورهای جهان سوم از این حربه استفاده كردند.
سابقه‏ی تاریخی این فرایند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمی در جامعه‏ی اروپا برمی‏گردد؛ هنگامی كه صنعت و علم با شتاب بیش‏تری رشد یافت و كشورهای صنعتی كه از تولیدات، اشباع شده بودند، از یك طرف نیازمند بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقول‏ترین انتخاب برای غرب در خصوص تأمین منابع اولیه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزدیك‏ترین منطقه به آنان، یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب كشورهای اسلامی یكی پس از دیگری با روش‏های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر استقلال پیدا كردند. شركت‏ها و صنایع اروپایی در این كشورها رخنه نموده و بازارهای این كشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها چاره‏ای كه به فكر اندیشمندان و متفكران سیاسی غرب رسید، استفاده از "تهاجم فرهنگی" بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راه‏حل مناسبی برای استیلا نبود و برای مدت‏های طولانی نمی‏شد استثمار را با آن تداوم بخشید.
به‏همین‏سبب استعمارگران از دیدگاه‏ها و نظریات علمی استعماری كه زمینه‏ی تهاجم فرهنگی را فراهم می‏آورد استقبال كردند. كلام معروف سیسیل رودس، یكی از متفكران انگلیسی، شاهدی بر این مطلب است كه تهاجم فرهنگی از طرف غرب به شكلی سازمان‏دهی‏شده و برای حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او می‏گوید:
"برای این‏كه 40 میلیون جمعیت پادشاهی متحده‏ی بریتانیا را از یك جنگ داخلی خونین نجات دهیم، باید سرزمین‏های جدیدی را به دست آوریم تا مشكل اضافه جمعیت حل شود و بازارهای جدیدی برای كالاهای تولیدشده در كارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور كه همیشه گفته‏ام، "امپراطوری" راه‏حلی برای مسأله نان و بیكاران است. اگر می‏خواهید جنگ داخلی نداشته باشید، باید امپریالیست شوید!" (رفیع، 1373، ص115).
به گفته‏ی یكی از محققان ایرانی، امروزه داعیه‏ی برتری‏طلبی و تسلط فرهنگ غربی به مرحله‏ای رسیده است كه تحمل هیچ رقیبی را برای خود ندارد:
" در طرح تاریخی غربی شدنِ عالم، مطلب صرفا این نبوده است كه فرهنگ‏های غیرغربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلكه مسئله این بوده است كه‏هر جا و هر قوم كه غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورت ظاهر و سیمای بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد كه به تملك و تصرف غرب درآید؛ پس قضیه‏ی غرب این نیست كه گروهی سوداگرِ حریصِ متجاوز در جایی پیدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسیله‏ی تسلط و استیلای خود قرارداده‏اند. غرب عین این علم و عقل است و در نظر او یك عالم بیش‏تر وجود ندارد؛ یعنی غیرت غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمی‏دهد، هرچه هست باید غربی بشود یا ازمیان برود" (داوری‏اردكانی، 1379،ص83).
البته امروزه با تسلط فرهنگ آمریكایی و گسترش آن در كشورهای اروپایی، این هراس به وجود آمده است كه این آمریكایی‏سازی، فرهنگ عامه‏ی اروپا را نیز دست‏خوش تغییر سازد (استریناتی،8 1380، ص 46ـ50).

ویژگی‏های تهاجم فرهنگی
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگی‏های منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشه‏ای و عمیق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ كارساز و خطرزاست. علاوه بر این‏ها، "تهاجم فرهنگی" همانند كار فرهنگی، یك كار آرام و بی‏سر و صداست و قربانیان آن بیش‏تر قشر جوان هستند (قیصی زاده 1363).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امكانات نظامی وارد معركه می‏شود، اما در "تهاجم فرهنگی" نیازی به لشكركشی و هزینه‏های هنگفت نظامی نیست؛ هم‏چنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاكمیت فرهنگ خود از همه‏ی حربه‏های سیاسی ـ اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره می‏گیرد. در "تهاجم نظامی" تنها بخشی از مرزها و سرزمین‏های مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار می‏گیرد، اما در "تهاجم فرهنگی" سلاح‏های مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پیش می‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه می‏گیرد. به همین دلیل است كه پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریكا اعلام كرده بود كه: بزرگ‏ترین جنگی كه در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان‏ها (هدایتخواه، 1377).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم كرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری كه به نحوی ردپای كشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان كشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏كنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.
ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری كه ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل كمك می‏كنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیكاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه‏های تهاجم فرهنگی
در یك نگاه كلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امكانات و موقعیت‏های مختلفی كه در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبكه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراكنی خود می‏كوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تكراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است كه در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در كشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افكار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افكار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای كاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عكس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الكلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر كتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشكیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلكه تمام موارد فرهنگ‏های مكتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشكیك در حقانیت دین اسلام، انتشار كتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد كه در هر یك راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیك‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏كند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد كه قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏كند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد كه عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تكوین روشن‏فكری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی كشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شكل كه عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏كنند.
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به كار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از كارهایی است كه در این مرحله انجام می‏شود. به طور كلی، در این مرحله سیاست‏هایی كه دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبكه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریك نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریك اقوام با گویش محلی، تحریك اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می‏كنند. مهم‏ترین ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگی عبارت‏اند از:
1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبك غربی یكی از روش‏های استعماری نفوذ در كشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛ یكی از كاركردهای پنهان این برنامه‏های آموزشی كه در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این كشورها اجرا شده، زمینه‏سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244). این برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت نیروهایی هماهنگ با سیاست‏های استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏ای از همین تحصیل‏كرده‏ها با آگاهی از روش‏های استعماری به مبارزه با سیاست‏های استعماری برخاستند كه نتیجه‏ی آن استقلال برخی از این كشورها بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم، از دوره‏ی رضاخان آغاز شد. این آموزش‏های كلاسیك، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ بیگانه را ترویج كرد. زبان نیز می‏تواند مهم‏ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممكن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی‏خبر بماند. در مورد ترجمه نیز می‏توان گفت كه اگر آموخته‏های فارغ‏التحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجویان امكان تفكر مستقل را از دست می‏دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می‏نشیند.
2. كتب و نشریات: انتشار كتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از كتاب‏ها، می‏تواند در تقویت تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار كتاب در ایران در سال‏های اخیر می‏توان نشان داد كه آیا دشمن از این عرصه توانسته است در فرهنگ ایرانی نفوذ كند یا خیر؟ چیزی كه اثبات آن به یك تحقیق مستقل نیازمند است.
در نشریات نیز گاهی ارزش‏های منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روش‏های غلط انتقال می‏یابد، و درنتیجه تأثیر معكوس دارد. هم‏چنین ارزش‏های مغایر با اهداف فرهنگ اسلامی با روش‏های غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل می‏گردد كه خود نمونه‏ی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تكنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگی‏هایی كه برای آن برشمرده‏اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیت‏ها و ویژگی‏های مخصوص به خود، هنگامی كه در دست تشكیلاتی قرار می‏گیرد كه هدفی جز تخریب فرهنگ یك قوم و جای‏گزینی آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناكی در جهت هجوم فرهنگی می‏شود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبه‏ای است كه استكبار جهانی لبه‏ی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشه‏های فرهنگی یك قوم به كار می‏گیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای فراگیری هستند كه بررسی نقش هریك از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یك تحقیق مستقل و همه جانبه دارد كه در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است كه امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاری‏هاو شبكه‏های رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‏كند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).
4. ترویج كالاهای لوكس مصرفی و الگوهای تجمل‏گرایی: این الگوی مصرف كه مهم‏ترین ویژگی آن وابستگی به كشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس كل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به گونه‏ای كه تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچ‏گونه فشار و اجباری صورت می‏گیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: كودكان ما از همان ابتدا می‏آموزند كه باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم كنند؛ می‏آموزند كه حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همه‏ی چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگ‏ترین ظلمی است كه در حق كودكان و نوجوانان صورت می‏گیرد.
6. پوستر و عكس: یكی از روش‏های زیركانه‏ی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع پوسترها و عكس‏هایی است كه با رنگ و لعاب خاصی در دست‏رس جوانان قرار می‏گیرد.
7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگ‏های غیرغربی به جای معرفی صحیح این فرهنگ‏های غنی، سعی كرده‏اند به نوعی با این شناخت زمینه‏ی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند (صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می‏گوید: اروپاییان درباره‏ی خاور زمین نوشته‏اند كه انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، كودك‏منش، و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاكدامن و "طبیعی" است. پیام روشن‏تر این‏گونه نوشته‏ها آن است كه اصولاً اروپاییان با ویژگی‏های پسندیده‏ای كه در سرشت خویش دارند، از بقیه‏ی جهانیان برترند و از همین روست كه باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار كشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).
8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی كشور (صلاحی، 1376).
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است هر تفكر و مذهبی كه بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه‏های یك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوی‏ها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی‏سازی مقاومت‏های احتمالی است. بدین شكل كه اگر همه‏ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی كه بتواند این‏ها را به‏كار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ی تلاش‏های قبلی عقیم می‏ماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفكر بیگانه و پیش‏گیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشكل خواهد بود. در این مقاله مجال تفصیل بیش‏تر این موضوع نیست؛ لذا به برخی از موارد مهمی كه موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می‏شود اشاره می‏كنیم:
1. مشكلات و كاستی‏های اقتصادی و اجتماعی؛
2. عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی و غفلت مسئولین در این خصوص؛
3. فقدان تولیدات فرهنگی و هنری كافی و متناسب با فرهنگ بومی؛
4. كم‏توجهی زنان به جایگاه والای خود؛
5. ضعف‏های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
و ... .

یكی از جامعه‏شناسان ایران در این خصوص می‏گوید:
"در بررسی دلایل طرح و پذیرش فرهنگ غربی مباحث بسیاری در چندین دهه‏ی گذشته صورت گرفته است. عده‏ای نقش عوامل خارجی را در نفوذ فرهنگ غرب بسیار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏ای ضعف فرهنگ ملّی را زمینه‏ساز نفوذ فرهنگ بیگانه عنوان كرده‏اند. با دیدگاهی واقع‏بینانه باید به نقش عوامل متعدد داخلی و خارجی در شكل‏دهی جریان غرب‏گرایی در ایران توجه شود.
ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش فعالیت‏های فرهنگی، بی‏توجهی به عنصر تغییر در سطح بین‏المللی، تغییر چهره‏ی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی.
رشد گروه جدید از نخبگان كه عموما افكار و آرای آنان ریشه در حوزه‏ها و مكاتب فكری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظریات جدید، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیاب و توسعه‏ی فرهنگی غرب، رشد و افول ماركسیسم، استقلال كشورهای جدید در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهایت، زمینه‏ساز غلبه‏ی فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّی كشورهای جهان سوم بوده است (آزاد ارمكی، 1375، ص249).
راه‏های مقابله با تهاجم فرهنگی
بی‏تردید امروزه اكثر كشورها در پی آن هستند كه راهكارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه‏های همگانی هدایت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسی منكر این واقعیت نمی‏تواند باشد كه در دنیای امروز، كشورها نمی‏توانند دیواری به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ی خود با فرهنگ‏های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه‏های همگانی جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تكنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غیره قرار می‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می‏گردد و در این دریای ارتباطات غرق می‏شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ی شوروی سابق به كلی دگرگون می‏شود و رسانه‏ها و كانال‏های تلویزیونی امریكایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می‏كوبند كه آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به كلی فراموش می‏شود و الگوهای غرب مقبولیت می‏یابند، بیش‏تر به این دلیل است كه پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصب مذهبی، هم‏چون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمی‏تواند این درخت را از جای بركَنَد، اما نباید از تكان‏های گاه و بیگاه آن كه میوه‏های نارسیده‏را سرنگون می‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏های مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت‏هایی كه علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی می‏كنند فرهنگ غیرمادی جامعه‏ی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست كه می‏توان (یا باید)فرهنگ‏غیرمادی‏راكاملاً دست‏نخورده وثابت و"اصیل" نگه‏داشت؛زیرا، همان‏طور كه در ویژگی‏های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی‏رساند و باعث از هم‏گسیختگی آن نمی‏شود كه جریان كُند، بطئی، عادی و خودبه‏خودی را بپیماید (روح‏الامینی، 1372، ص110).

برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راه‏های بسیار زیادی در زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذكر شده كه هر كدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیه‏ها و راه‏حل‏هایی است كه در این مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقیق و همه جانبه‏ی تهاجم فرهنگی
یكی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشه‏های آن است؛ زیرا زمانی می‏توانیم در برابر این پدیده برنامه‏ریزی كنیم كه از دشمن مهاجم و برنامه‏های او اطلاع كافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را به‏كار گیریم. این مبحث یكی از محورهایی است كه در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأكید شده است (سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یكی از محققان نیز در این خصوص می‏گوید:
"بدون این‏كه ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم كه تهاجم از كجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه می‏توانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم كه تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلكه سخن این بود كه چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخه‏ی علاج قطعی برای آن نمی‏توان نوشت" (داوری اردكانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمركز مسؤولان فرهنگی كشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجه‏ی كافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی كلان كشور و ارتباطات بین‏المللی، امری ضروری به نظر می‏رسد.

ب) شناخت دقیق و كامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس كردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیده‏ی بسیاری از صاحب‏نظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزش‏های گران‏بهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است كه باید برای مبارزه‏ی بی‏امان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یك جوان مسلمان ایرانی باید بداند كه وارث چه نوع فرهنگی است. می‏توان با تقویت نیروی ایمان و با تأكید بر فرهنگ و سنت‏های خودی و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و

:: برچسب‌ها: ابعاد, تهاجم, فرهنگی, راه, مقابله,

نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 11 / 1390

خانواده و مقابله با تهاجم فرهنگي

خانواده و مقابله با تهاجم فرهنگي

 

 

مقدمه:

پس از انقلاب اسلامي و حركت همگاني مردم براي تغيير بنيادين ارزش‌هاي نظام، دشمنان همواره از طريق برنامه‌هاي مختلف سعي در اختلال در نظام برنامه‌هاي كشورمان داشته‌اند. پس از آنكه دشمنان از ادامه رابطه و مصالحه با رهبران نظام جمهوري اسلامي مأيوس شدند، به جنگ تحميلي دامن زدند كه خود مي‌توانست تضعيف نظام تا نابودي كامل هويت ديني و ملي (ايراني- اسلامي) را در بر داشته باشد. البته در اين راه دشمن از هيچ حربه‌اي فرو نگذاشت، اما آنچه كه مسلم بود رشادت‌ها و ايثار جوانان و مردم ايران زمين به مدد عقيده و ارزش‌هايي كه از انقلاب به دست آورده بودند، مانعي بزرگ بر سر راه اهداف آنها شد و چيزي جز ناكامي و شكست در حوزه استراتژي‌هاي نظامي را براي آنها در بر نداشت. بدين ترتيب دشمن زخم خورده از شكست در حوزه‌هاي نظامي به فكر راه‌هاي پنهاني‌تر و البته كشنده‌تري براي نابودسازي نظام افتاد. در اين دوره استحاله از درون و تهي‌سازي معاني ارزشي جامعه مهم‌ترين هدف دشمن قرار گرفت. تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي درست از سال 1368 يعني پايان جنگ تحميلي ايران و عراق آغاز شد و از خلاء ايجاد شده از مسايل جنگ، استفاده لازم را برد.

گسترش روز افزون ماهواره‌ها، گسترش بي‌بندوباري و به وجود آمدن فساد فراگير در جامعه و به انحطاط كشيده شدن برخي از جوانان و گسترش روزافزون مشروبات الكلي، ايجاد گروه‌هاي غربي مانند: هوي‌متال‌ها، رپ‌ها و شيطان‌پرست‌ها، تمايل به مدگرايي و000 همه و همه نشان از هدفمند بودن اين تهاجم از طرف دشمن داشت. اين بار دشمن با استفاده از روش‌هاي نرم‌افزاري فكري و تبليغي بر خلاف دوره قبل كه مردان را مورد حمله قرار داده بود قلب جامعه، يعني زنان و جوانان را هدف گرفت.

جامعه‌شناسان معتقدند كه پايه‌هاي هر جامعه، ريشه در ارزش‌ها و نظام عقيدتي آن دارد. بنابراين براي تضعيف هر جامعه، كافي است تا فرهنگ آن را تضعيف كرد. با اين كار افراد جامعه از خود بيگانه شده و بر خلاف آنچه كه حقيقت فرهنگي آنها را تشكيل مي‌دهد، رفتار مي‌كنند. دشمن براي حملات فرهنگي، نياز به ابزارها و وسايل كارآمد داشت. بنابراين همان طور كه لازمه حملات نظامي ابزار و آلات جنگي است، لازمه تهاجم فرهنگي نيز وسايلي است تا گلوله‌هاي زهرآگين فرهنگي دشمن از ماهواره‌ها گرفته تا اينترنت، راديو و توزيع كتاب‌هاي ضد فرهنگي و دگرانديشي به براندازي نظام‌هاي مخالف و تضعيف و آنها مبادرت ورزد.

مي‌توان گفت خانواده كانون توجه حملات ابزارهاي مدرن تهاجم فرهنگي است و با تضعيف آن بسياري از اهداف تهاجم فرهنگي محقق مي‌شود. با نگاه به كاركردهاي خانواده بيش‌تر مي‌توان به اهميت آن توجه نمود. خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي پايه و اساسي در جامعه، معمولاً كاركردهاي گوناگوني را بر عهده دارد كه البته چگونگي اين كاركردها و شدت عملكرد آنها در فرهنگ‌هاي گوناگون متفاوت است.

برخي از اين كاركردها عبارتند از:

1- تنظيم رفتار جنسي و زادوولد

درفرهنگ‌هاي مختلف بشري، خانواده محلي امن براي برآوردن نيازهاي زندگي جمعي بشر است. يكي از نيازهاي بنيادين انسان ميل به رابطه جنسي و توليد مثل است. تاريخ بشر نشان مي‌دهد كه هيچ مكاني براي ارضاي نيازهاي غريزي بشر، امن‌تر و آرام‌بخش‌تر از خانواده نبوده است.

2- مراقبت و محافظت از كودكان، ناتوانان و سالخوردگان

از آنجا كه اين افراد، قادر به مراقبت از خود نيستند، بنابراين خانواده بهترين مكان براي حفظ و نگهداري از اين افراد است. به علاوه اين نهاد از جمله معدود نهادهاي اجتماعي است كه ابعاد معنوي و عاطفي بشر را رشد و تعالي مي‌بخشد.

3- اجتماعي كردن فرزندان

در تمام تاريخ بشر، خانواده به عنوان مهد گسترش و انتقال ارزش‌ها و هنجارهاي نظام اجتماعي از نسلي به نسل ديگر بوده است. همواره رويكردها و آموخته‌هاي اوليه فرزندان، تاثير زيادي در آموخته‌هاي بعدي آنها دارد. بنابراين آنچه را كه افراد در سال‌هاي نخست زندگي از خانواده فرا مي‌گيرند، پايه‌هاي انديشه‌هاي بعدي خود مي‌سازند. در موارد بسيار زيادي الگوي زندگي و رفتارهاي اجتماعي فرزندان، والدين آنها هستند.

4- تامين اقتصادي

تقريباً در همه جوامع تاريخي، خانواده نقش اصلي تامين مايحتاج اقتصادي و ضروريات مادي افراد را بر عهده داشته است. بنابراين در دوره‌هاي مختلف زندگي به ويژه سال‌هاي نخست و پاياني زندگي كه فرد قادر به توليد اقتصادي نبوده است، تحت حمايت سازمان خانواده قرار مي‌گرفت. مسلماً جوامع مختلف تشكيل شده از واحدهاي كوچك‌تري چون خانواده هستند. به همين دليل مهم‌ترين هدف براي نابودسازي يك جامعه و فرهنگ آن، نابودسازي افراد از طريق برهم زدن آرامش رواني، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آنهاست كه اين هدف جايي نيست مگر خانواده. چنانچه ديده مي‌شود سيستم برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي دشمن اغلب با اثرگذاري بر خانواده نظام عقيدتي، سياسي و فرهنگي فرد را دچار تزلزل مي‌سازد. اين نظام برنامه‌ريزي با انگشت گذاشتن بر ابعاد غريزي و لذت‌هاي آني، سعي دارد تا اقشار آسيب‌پذير جامعه نظير نوجوانان، جوانان، زنان و ساير گروه‌ها را مورد حمله قرار دهد. برخي از اين حملات در قالب پيامدهاي ذيل بر خانواده ظاهر مي‌شود:

1- اختلاف ميان زن و شوهر

دشمنان فرهنگي، در قالب برنامه‌هاي تفريحي، كتاب‌ها، تصاوير و فيلم‌هاي تلويزيوني سعي در تغيير رويكردها و عقايد افراد دارند. همان طور كه مي‌دانيم عقايد و رويكردهاي اوليه هر فردي بسته به محيط اجتماعي آن، شكل مي‌گيرد، لذا افراد بهنجار جامعه خود و محيط اجتماعي كه در آن زندگي مي‌كنند، محسوب نمي‌شوند. بلكه در بهترين حالت، افراد بهنجار و نرمال جوامعي محسوب مي‌شوند كه با معيارهاي آنها رفتار مي‌كنند.

به خوبي مي‌توان ملاحظه كرد كه در صورت بروز چنين وضعيتي فرد از سوي محيط طرد مي‌شود. اينجا تضاد بين عالم روياهاي فرد با واقعيات بيروني، موجب طرد فرد از جامعه و گسست نظام خانواده مي‌گردد. برنامه‌هاي فرهنگي بيگانگان با تبليغات و آموزش‌هاي مستقيم و غيرمستقيم خود در قالب برنامه‌هاي تلويزيوني، عكس‌ها، رمان‌ها و ... سعي در تغيير بنيان‌هاي فكري افراد دارند كه اين امر در اغلب موارد به اختلافات ارزشي خانواده‌ها و عدم توانايي آنها در پذيرش يكديگر منجر مي‌گردد. دامنه اين مسئله از اختلافات خانوادگي تا طلاق گسترش مي‌يابد.

2- اختلافات ميان خانواده و فرندان

همان طور كه گفته شد تغيير در بنيان‌هاي عقيدتي خانواده، زمينه بروز اختلاف عقايد و عدم پذيرش افراد را فراهم مي‌سازد. اين امر علاوه بر تضاد ميان زن و شوهر، تضاد ميان نسل‌‌ها حتي شاهد تضاد و تفاوت كامل فكري ميان فرزندان و در نتيجه عدم پذيرش فرزندان نسبت به يكديگر مي‌باشيم.

تهاجم فرهنگي و خانواده‌ها

بي‌ترديد طراحان برنامه‌هاي مدرن تهاجم فرهنگي اطلاعات و خط‌مشي‌هاي اصلي خود را از سازمان‌ها و اطلاعاتي و جاسوسي‌ كشورهايي مي‌گيرند كه قصد فرماندهي بر كل دنيا را دارند. تحقيقات نشان مي‌دهد در سازمان سيا، شاخه‌اي تخصصي و متمركز براي مطالعات و برنامه‌ريزي ضد فرهنگي عليه ايران با يك فكر ويژه تشكيل شده و بودجه مالي آن از 000ر000ر25 دلار در سال قبل به 000ر000ر75 دلار در سال جاري افزايش يافته است؛ اين يعني افزايش تهاجم تا حد سه برابر. مهم‌ترين هدف مبارزه فكري و رواني دشمنان نظام، سرمايه‌هاي اصلي كشور يعني جوانان است و در اين بين جوانان براي آنان داراي اهميت و برنامه‌ريزي ويژه است چرا كه:

جواني به واسطه ويژگي‌هاي نشاط، بالندگي، نوخواهي، سركشي و ناپختگي فكري، محلي مستعد براي تاخت و تاز شبهات و انديشه‌هاي جديد و پر زرق و برق است.

جوانان به واسطه زندگي در خانواده‌ها اهميت ويژه‌اي دارد، زيرا تخريب و منحرف كردن يك جوان در يك خانواده، يعني تخريب و كاهش قدرت آن خانواده. بررسي‌ها نشان مي‌دهد مواد روان‌گردان و مخدر براي جوانان و نوجوانان به شيوه‌اي راحت و با قيمتي ارزان‌تر ارائه مي‌شود به نظر شما احاطه و تسلط فكري بر جوانان اهميت بيش‌تري دارد يا بزرگ‌سالان و سالخوردگان؟ البته هريك جايگاه ويژه خود را دارد. منحرف ساختن جوانان اين خانواده‌ها زمينه براي دغدغه‌هاي بزرگ خانواده و ايجاد عدم تمركز فكري و رواني براي والدين نظامي مي‌گردد.

نگاهي به ساختار پذيرش تهاجم در خانواده‌ها و انواع آنها، در فهم بهتر مطالب، ما را ياري مي‌رساند.

1- خانواده‌هاي فعال

در اين خانواده‌ها، دروني كردن هنجارهاي اجتماعي و ديني روال معمول و منطقي خود را داشته و والدين ضمن مشاركت در زندگي جمعي و پاسخ به مسائل فكري فرزندان هم زمان به افزايش اطلاعات مورد نياز و تعامل منطقي با فرزندان به ويژه جوانان خود مي‌پردازند. استعمار فرهنگي براي ورود به اين خانواده‌ها دچار مشكل جدي است چرا كه مأمن اسرار جوانان اين خانواده‌ها، دچار مشكل جدي است. مأمن اسرار جوانان اين خانواده‌ها، والدين هستند و محيط خانواده به شكلي است كه آنها براي طرح مسائل ذهني و فكري و عقيدتي خود مشكل خاصي ندارند، بنابراين در حافظه آنها نقاط مجهول وجود ندارد تا توسط ابزار تهاجم فرهنگي به نادرست معلوم گردد.

2- خانواده‌هاي منفعل

در اين خانواده‌ها، به علت اشتباه گرفتن وظايف و كاركردهاي اصلي خانواده و هدف نهايي كار و تلاش از تامين پوشاك و خوراك به جاي تأمين روحي رواني فرزندان، شكافي محسوس بين والدين و فرزندان به وجود مي‌آيد. عمدتاً در اين خانواده‌ها فرصت مناسبي براي گفت‌وشنود خانوادگي پيدا نمي‌شود و ارتباط آنها موزاييكي است. والدين به تصور برآوردن نيازهاي اصلي فرزندان بيش‌تر به فكر لباس، غذا، تفريح و تحصيلات آنها هستند و كمتر به اصلي‌ترين وظيفه خود يعني همبستگي رواني با فرزندان و آموزش معنوي آنها توجه دارند. چه بسا در اين ميان ابتدا والدين تحت تاثير ابزارهاي تهاجم فرهنگي قرار گرفته و سپس فرزندان مبتلا مي‌شوند و در صورت ابتلاي آنها راه حل منطقي و مناسبي براي برون رفتن از بحران در پيش گرفته نمي‌شود. مشكلات اقتصادي و خواسته‌هاي پايان ناپذير خانواده‌ها نيز ناكجاآبادي را پيش روي اين خانواده‌ها مي‌سازد كه با سرعت به سمت انتهاي آن كه يأس و نوميدي است سرازير مي‌شوند. در بسياري از موارد اين افراد احساس مي‌كنند كه هر مشكل و مسئله خاصي آنها را تهديد نمي‌كند و در يك امنيت كامل به سر مي‌برند بنابراين به فكر راه‌حل آن مشكل بر نمي‌آيند. لذا اولين راه‌حل براي مواجهه با مشكل، يافتن مسئله است. دقت كنيم راه نهايي براي حل مسئله، پاك كردن صورت مسئله نيست.

با توجه به ساختار فرهنگي- مذهبي جامعه ما، نياز به تقسيم‌بندي ديگري احساس مي‌شود:

- خانواده سنتي: كه تاكيد ويژه آن بر سنت‌ها و رسوم غالب حاكم بر جامعه اعم از ديني يا ملي است. اين دسته به دو گروه قابل تقسيم‌بندي است: الف: متعصب؛ ب: منعطف

متعصب: اين خانواده‌ها به شرايط زماني توجهي نداشته و آن چيزي كه در گذشته آموخته‌اند و يا با جنبه‌ها سنتي آنها همخواني دارد را معيار اصلي انتخاب‌هاي بعدي خود و ديگران مي‌دانند و در اين راه انعطافي از خود نشان نمي‌دهند.

منعطف: اين خانواده با وجود آنكه وجه پيروي از سنت‌ها در آنها بسيار قوي است اما تا حدودي سعي مي‌كنند تا در برابر شرايط از خود انعطاف نشان دهند در نتيجه با فرزندان بسته به اقتضاي زمانه همگام مي‌شوند.

- خانواده روشنفكر: كه اين دسته از خانواده بر خلاف دسته پيشين، تاكيد عمده خود را بر عقل و معيارهاي عقلاني و منطقي نهاده و در برابر اغلب مسايل جديد سعي دارند تا از عقل و معيارهاي آن بهره برند:

الف: ارزش‌مدار؛ ب: فارغ از ارزش

ارزش‌مدار: اين دسته علاوه بر آنكه تاكيد زيادي بر عقل و انتساب‌هاي عقلاني دارند، اما معيارهاي عقلاني آنها داراي پشتوانه ارزشي و اغلب ديني است. لذا تنها به اموري مبادرت مي‌ورزند كه با محك عقل و معيارهاي ارزشي آنها همخواني داشته باشد.

فارغ از ارزش: اين دسته كساني هستند كه سعي دارند تا عقل‌مدار با تمام مسايل برخورد كنند. عقل ابزاري و معطوف به هدف سرلوحه تمام امور اين افراد قرار مي‌گيرد. براي اين دسته كه از معيارهاي ارزشي روشني پيروي نمي‌كنند و عقل آزاد را سرلوحه امور خود قرار مي‌دهند. براي آنها هدف مهم است و به اصطلاح هدف، وسيله را توجيه مي‌كند. به عنوان مثال از نظر ما و حتي انديشمندان اروپايي، آمريكاييان اغلب افرادي با عقل ابزاري و معطوف به هدف هستند و براي آنها تنها هدف مهم است نه وسيله. كشتار جمعي، تعرض و تهاجم، وسايلي هستند كه آنها را به اهدافشان رهنمون مي‌سازند. بنابراين، اين وسايل چون بهترين ابزار براي دست‌يابي به اهداف محسوب مي‌شوند، مناسب و مقبول هستند. در حالي كه در سنت ما و ارزش‌مداران تاريخ همواره راه رسيدن به اهداف يكي از ملزومات اساسي است.

اگر بخواهيم اين خانواده‌ها را در يك طيف نشان دهيم در يك سر طيف خانواده‌هاي متعصب سنتي و در سر ديگر آن خانواده‌هاي روشنفكر فارغ از ارزش قرار مي‌گيرند. اين خانواده‌ها افرادي افراطي‌اند. خانواده‌هاي متعصب سنتي در برابر هر امر جديد و تازه‌اي مقاومت مي‌كنند. از آنجا كه اين خانواده نمي‌تواند با شرايط زمان خود را تطبيق دهد در بسياري از موارد دچار مشكلات جدي شده و احتمال انحراف اعضاي آن بسيار زياد است.

دسته دوم يعني خانواده‌هاي روشنفكرمآب فارغ از ارزش، كساني هستند كه بر خلاف دسته اول تحت هيچ عنوان به ارزش‌ها و سنت‌هاي رايج تن در نمي‌دهند. اين دسته اغلب افرادي غير اخلاقي و غيرقابل اعتماد هستند. از سويي ديگر امكان فروپاشي اين خانواده‌ها و گسست انسجام و همبستگي آنها بسيار زياد است زيرا اين دسته در برابر هر مد جديدي آماده پذيرش هستند و آن را با آغوش باز مي‌پذيرند. تفاوت و تناقض ارزش‌هاي آني و گذرا در اين خانواده‌ها و از سوي ديگر عدم توجه به اخلاق، موجب فروپاشي و گسست اين خانواده‌ها از هم مي‌شود. اما آنچه مد نظر ما مي‌باشد و از نظر ما خانواده‌هاي پذيرفته شده‌تري محسوب مي‌شوند خانواده‌هاي سنتي منعطف و روشنفكر ارزش مدار هستند. اين دو دسته آميزه‌اي از عقل و سنت‌هاي ارزشي اعم از ديني و ملي را سرلوحه عمل خود قرار مي‌دهند. مسلماً اين خانواده‌ها در برابر مسايل جديد و حوادث بزرگ زندگي كمتر آسيب‌پذيرند و اين دسته با قدرت تحمل خود به حل مسايل مي‌انديشند و با قدرت ايمان، اخلاق و صبر شيوه‌ ارتباط منعطف با محيط را پيش مي‌گيرند.

نتيجه‌گيري:

با بحث فوق قصد داشتيم به معرفي اجمالي تهاجم و هدف اصلي آن يعني جوانان بپردازيم. بدون شك با توجه به انواع خانواده و روش‌هاي تربيتي و تصميم‌گيري در آنها مقابله با تهاجم فرهنگي نيز متفاوت مي‌شود. بي‌ترديد نمي‌توان در همه جاي جامعه پليس و نيروهاي كنترل رسمي را قرار داد اما مي‌توان با آموزش صحيح به خانواده‌ها، آنها را در مقابل اين تهديدات بنيان برانداز، واكسينه نمود. خانواده‌ها با كنترل فرزندان خود كمك بسيار زيادي به سلامت خود و جامعه مي‌كنند.

شما خانواده‌هاي گرامي و خوانندگان گرانمايه اين نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبت‌آميز مي‌توانيد به كمك اصلاح جامعه آمده و ضمن كنترل دروني خانواده‌ها به كنترل بيروني و در نهايت ايمن سازي جامعه با مشاركت و همكاري دلسوزانه كمك نماييد. فراموش نكنيم هميشه يك فرزند خوب در يك خانواده آرام و منطقي پرورش مي‌يابد و يك جامعه خوب متشكل از خانواده‌هاي خوب است. خانواده‌ها پلي هستند براي سوق جامعه به سمت اهداف متعالي و بلند.

شما والدين گرامي با اهميت به حضور بيش‌تر و موثر در خانواده با اهميت دادن به روح و الزامات رواني فرزندانتان مي‌توانيد به كاركردهاي صحيح تربيتي خانواده جامه عمل بپوشانيد. فراموش نكنيم كه فرزندان و افراد خانواده ما بيش از نيازهاي جسماني به آرامش رواني و درك متقابل نيازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتي كانون گرم خانواده است. گو اينكه براي همين هدف مهم و غايي، هر صبح را به اميد تقرب به خداوند متعال به شب مي‌رسانيم.

اغلب افراد گمان مي‌كنند كه از آسيب‌هاي اجتماعي در امان‌اند و اين مسايل تنها گريبانگير ديگران است. بسياري از والدين از مشاهده مدهاي مو و لباس در فرزندان و يا مشاهده كج‌روي‌هايي نظير اعتياد به موادمخدر، انحرافات جنسي و رفتارهاي ضد اخلاقي از سوي جوانان خود عبرت نمي‌گيرند و در اكثر موارد موضوعات مذكور را ناچيز جلوه مي‌دهند. بايد توجه داشت كه راه‌حل نهايي براي حل مسئله، پاك كردن صورت مسئله نيست. بلكه آگاهانه بايد ابتدا مسايل را شناسايي نموده و براي حل آن اقدام نمود. دقت كنيم همان طور كه ويروس‌هاي بيماري‌‌زا مي‌توانند بدن ما را در خطر نابودي قرار دهند، ويروس‌هاي ضد فرهنگي نيز مي‌توانند به نحو بسيار كشنده‌تري جامعه را دچار بحران‌هاي هويت؛ نسلي، جنسي، عقيدتي و حتي سياسي و اقتصادي نمايند. بنابراين همان طور كه به مراقبت اعضاي خانواده در برابر بيماري‌هاي جسمي مي‌پردازيم، بايد آنها را در برابر بيماري‌هاي بسيار خطرناك فرهنگي نيز ايمن كنيم.

چند راه حل براي مواجهه با بحران

- باور كنيم ما نيز ممكن است همانند ديگران در معرض آسيب‌ها قرار بگيريم.
- نسبت به خطراتي كه ما و خانواده‌هايمان را تهديد مي‌كنند، آگاهي يابيم.
- نيازهاي فرزندان خود را بشناسيم و براي حل آن بكوشيم.
- مي‌توان براي شناسايي نيازهاي خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما بايد توجه داشت كه به همان نسبت كه كمبود امكانات مي‌تواند موجب آسيب خانواده گردد، رفاه دايمي و برآوردن نيازهاي كاذب نيز خطرناك است.
- از طريق افزايش آگاهي خود، خانواده را به سمت وفاق بيش‌تر هدايت كنيم.
- كنترل غيرمستقيم اعضا به ويژه نوجوانان و جوانان ضروري است. توجه داشته باشيم كه معاشرت با دوستان بد از يك سو و تنها نهادن فرزندان از سوي ديگر به يك اندازه مي‌توانند خطرساز باشند.
- سعي كنيم بهترين دوست فرزندان خود باشيم.
- گه‌گاه مسايل خانواده را با فرزندان در ميان بگذاريم و از آنها در ارائه راه‌حل ياري بجوييم. اين امر موجب بلوغ فكري و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده مي‌شود.
- ميان عطوفت و سختگيري بر كردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماييم.
- بهترين تصميم‌ها را در بدترين شرايط بگيريم.




:: برچسب‌ها: خانواده, تهاجم, فرهنگی,

نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 11 / 1390

روشهای تهاجم فرهنگی چیست؟

ابزار و روش‏هاي تهاجم فرهنگي چيست؟

هر جريان فرهنگي، به ابزارها و روش‏هايي نياز دارد تا بتواند در طرف مقابل رسوخ و نفوذ کند. امپرياليسم غرب ـ به ويژه آمريكا ـ در تهاجم به بنيان‏هاي فرهنگي كشور ما از روش‏ها و ابزارهاي مختلفي استفاده كرده ‏است؛ از جمله:

1. ابزارها و روش‏هاي فرهنگي؛
اين گزينه شامل استفاده از هنر سينما و تئاتر، انواع فيلم‏ها و سريال‏هاي تلويزيوني، اشعار و مقالات و رمان‏هاي مختلف جهت ترويج پوچ‏گرايي و بي هويت كردن مردم يك كشور و ايجاد ترديد در مباني تئوريك نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، نفوذ در مدارس و دانشگاه‏ها و ترويج مكاتبي چون انسان‏مداري (اومانيسم)، سکولاريسم و تكثرّگرايي (پلوراليزم) ديني براي تضعيف مباني معرفتي حكومت ديني و….

2. ابزارها و روش‏هاي اقتصادي؛
صندوق بين المللي پول و بانك جهاني در تلاشي هدفمند، براي دادن وام به دولت‏ها شرايطي را مي‏گذارند كه در تحميل فرهنگ سرمايه‏داري غرب مؤثر است. به عنوان مثال براي دادن وام به ايران، شرايطي مبتني بر تسريع خصوصي سازي، تعديل اقتصادي و هماهنگي با بازار آزاد جهان قرار داده شد كه به ايجاد مناطق آزاد تجاري و ديگر تحولات انجاميد. اين مناطق زمينة بسيار مناسبي براي ترويج فرهنگ غربي، تغيير الگوي مصرف، تجمّل گرايي و مدهاي غربي فراهم كرده است. از طرف ديگر، براي صدور تكنولوژي‏هاي غرب، شرط همكاري و انتقال تكنولوژي را به گونه‏اي ترسيم مي‏کنند كه فرهنگ بيگانه را نيز وارد آن كشور سازد.

3. ابزارها و روش‏هاي اجتماعي؛
شامل گستردن فساد جنسي در جامعه با فيلم‏هاي ويديويي و برنامه‏هاي تلويزيوني و ماهواره‏اي، مجلات و تصاوير مبتذل، کاتالوگ كالاهاي لوكس و تبليغاتي و… . همه اينها در ترويج فسادهاي اجتماعي، بي‏هويت كردن نسل جوان، گسترش فساد و خشونت، نا امني، بي‏كاري و مشكلاتي از اين دست نقش دارند. آنها مي‏خواهند افراد جامعه، به خصوص نسل جوان را از اهداف معنوي و فرهنگ انقلاب اسلامي منحرف کنند. ايجاد روحيه مدگرايي و اخلاق خاص ترويج كنندگان اين مدها، در قالب گروه‏هايي مانند رپ و هوي متال ديده مي‏شود كه ترويج كننده رفتارهاي ضد اخلاقي است! همجنس بازي و برقراري روابط آزاد جنسي از رهاوردهاي اين پديده است! از طرف ديگر، صنعت گردشگري ـ بدون کنترل و نظارت‏هاي لازم ـ و گسترش مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي نيز از ديگر ابزارهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي به شمار مي‏آيند.

4. تهاجم فرهنگي در محيط دانشگاهي؛
مانند ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي، از طريق استفاده‏هاي نادرست فلسفي و نظري از رهاوردهاي علمي و القاي ناکارآمدي حکومت ديني، القاي نگرش‏هاي معرفت شناختي، جامعه شناختي، روان‏شناختي و تفكرات سياسي و اجتماعي غربي و تبليغ خالي بودن دين از چنين محتوياتي، كم‏رنگ‏سازي ارزش‏هاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيتّ و تاريخ مندي اصول ارزش‏ها و تبعيت آن از ذوق و سليقه‏هاي قومي و نژادي تلاش براي نفوذ در جريانات اثرگذار و كشاندن آنها به سوي حركت‏هاي معارضه آميز و سياسي كاري، به جاي تلاش‏هاي انقلابي و اسلامي. ر.ك: علي ذوعلم، جرعه جاري (سي مقاله پژوهشي پيرامون انقلاب اسلامي)، عليرضا كريميان، ماهيت انقلاب اسلامي و تهاجم فرهنگي، ص 469
منبع:www.nahad.ir



:: برچسب‌ها: تهاجم, فرهنگی,

نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 11 / 1390

خارجی‌ها چقدر مهر می‌كنند؟

خارجی‌ها چقدر مهر می‌كنند؟

 


چند سال قبل، یکی از شبکه های تلویزیونی صدا و سیمای خودمان گزارشی از زندگی یک زوج لبنانی پخش کرد که برای تحصیل به ایران آمده بودند. گزارشگر از زن جوان پرسید مهریه تان چقدر بوده؟ دختر چند ثانیه ای فکر کرد و بعد رو به همسرش پرسید: محمد مهریه من چقدر بود؟! رقمی که آن روز مرد جوان اعلام کرد، چیزی کمتر از حقوق ماهانه یک کارمند ایرانی بود. آنقدر که گزارشگر برنامه هم نتوانست تعجبش را پنهان کند. اما پاسخی که زن جوان داد، تمام علامت تعجب ها را کنار زد: «مهریه یک هدیه است که همسرم به من می دهد. مردم در لبنان هر قدر هم ثروتمند باشند، رسم ندارند مهریه را سنگین بگیرند.»

خارجی‌ها چقدر مهر می‌كنند؟

یک بررسی اجمالی در فرهنگ ازدواج کشورهای دور و اطراف نشان می دهد که ایران تنها کشور اسلامی است که با وجود تاکید صریح اسلام بر تناسب مهریه با دارایی مرد در زمان ازدواج، رقم های نجومی و عجیب و غریبی به عقدنامه زوج های جوانش راه پیدا می کند.

مثلا میانگین نرخ مهریه در عربستان حدود 14 هزار دلار است. یعنی با نرخ امروزی دلار حدود 18 میلیون تومان به پول ما. در هند این نرخ از 100 هزار تا یک میلیون و پانصد روپیه متفاوت است که تقریبا معادل 2 و نیم میلیون تا 36 میلیون تومان می شود.

 

در کشور آذربایجان میانگین نرخ مهریه 2 هزار منات برابر با 3 میلیون تومان است و مردم ترکیه هم رقمی حول و حوش 35هزار لیره یا حدود 25 میلیون تومان مهریه دارند.

در کشور چین به خصوص منطقه ارومچی، نرخ مهریه چیزی در حدود 100 هزار یوآن است که با کمی بالا و پایین به 20 میلیون تومان ما می رسد. البته این میزان در برخی مناطق و قومیت ها از این هم کمتر می شود. مردم عمان هم به طور میانگین حدود 10 هزار ریال مهر تعیین می کنند که به پول کشور ما می شود 27 میلیون تومان.

یک بررسی اجمالی در فرهنگ ازدواج کشورهای دور و اطراف نشان می دهد که ایران تنها کشور اسلامی است که با وجود تاکید صریح اسلام بر تناسب مهریه با دارایی مرد در زمان ازدواج، رقم های نجومی و عجیب و غریبی به عقدنامه زوج های جوانش راه پیدا می کند

 

حالا اوضاع در کشور ما چطور است؟

بر اساس بررسی های انجام شده در مركز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه میانگین مهریه زنان ایرانی در حال حاضر بین 260 تا 350 سکه طلا است که با نرخ امروزی طلا در بازار (که حدود 850 هزار تومان است) معادل 220 تا 297 میلیون تومان می شود. این البته در حالی است که نتایج بررسی ها نشان می دهد میزان میانگین مهریه در 5سال اخیر 3برابر شده است و این روند افزایشی همچنان ادامه دارد!

بد نیست بدانید که میزان میانگین مهریه در 20 سال قبل 150 سكه طلا بود اما در سال های گذشته به 300 سکه رسید. این روند تا حدی سرعت گرفت که میانگین نرخ مهریه تنها در 5 سال گذشته به 450 سكه طلا افزایش پیدا کرده است.

در تحقیقی که موسسه مطالعات جمعینی آسیا و اقیانوسیه بیش از 1200 زن و مرد متاهل بین 18 تا 40 سال در حدود 12 استان كشور انجام داد، مشخص شد که میزان مهریه با میزان تحصیلات رابطه مستقیم دارد! در حقیقت هر قدر تحصیلات زنان بیشتر باشد، میزان مهریه آنها هم بیشتر است و بر عکس. بر این اساس، میانگین میزان مهریه زنان با تحصیلات ابتدایی 52 سكه طلا، راهنمایی 208 سكه و زنان دارای مدرك لیسانس و بالاتر 400 تا 500 سكه طلاست.

به عبارتی مهریه در ایران برای بعضی ها به معنای قیمت و ارزشی است که برای معامله ای به نام «ازدواج» تعیین می کنند!

 

فاطمه ایمانی

بخش کلوب ازدواج تبیان



:: برچسب‌ها: مهریه, کشور, خارجی,

نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 11 / 1390



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان مي باشد.