پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان

کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت دهه فجر 94 دهه فجر مبارک کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت هفته بسیج هفته بسیج گرامی باد. آيا ميدانستيد 44 رويداد فاجعه خونين در سرزمين منا تصاوير نادر و قديمي از حال و هواي مراسم حج مراسم تشیع و تدفین شهدای گمنام


وجدان کاری داشته باشید

وجدان کار که گاه از آن به اخلاق کار تعبیر می شود، به معنای گرایش به انجام صحیح کار و وظایف شغلی، بدون نظارت مستقیم است. به بیان دیگر، گرایش و نیروی درونی که سبب می شود فرد بدون وجود هیچ گونه کنترل و نظارت خارجی، کارش را به نحو احسن انجام دهد، وجدان کار نامیده می شود. از این رو، پرکاری، انجام بهتر کار، کنترل درونی و مسیولیت پذیری، از نشانه های وجدان کار و در مقابل، کم کاری، اهمال کاری، نظارت خواهی و مسیولیت گریزی، از علایم ضعف وجدان کاری به شمار می رود. مقام معظم رهبری در پیام نوروزی سال 74 با تاکید بر اهمیت وجدان کاری فرمودند: کسانی که وجدان کاری دارند، کار را عملی صالح، وظیفه ای حقیقی، مسیولیتی اجتماعی و سیاسی و یک عبادت می دانند، رحمت خدا انسانهایی را شامل می شود که وظایف خود را نیکو، محکم، متقن و صحیح انجام دهند و از سرهم بندی و بی اعتنایی به استحکام کار به شدت پرهیز کنند .
پیشوایان معصوم (ع) نیز همواره به ارزش و اهمیت وجدان کاری و آثار مثبت فردی و اجتماعی آن تاکید داشتند. امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند: امانت داری و وفای به عهد، درست انجام دادن کارهاست . در بیان دیگری حضرت وجدان کاری را زینت انسان می داند و می فرماید: زینت و زیبایی انسان به راستی و درستی است نه به لباس نیکو . از امام صادق (ع) روایت شده است: هنگامی که مومن کارش را به خوبی و درستی انجام دهد، خداوند ثواب آن کار را هفتصد برابر می کند . رسول خدا (ص) نیز فرمودند: خداوند کسی را که هر گاه کاری بر عهده اش می نهند به درستی انجام می دهد، دوست می دارد .
داشتن وجدان کاری به فعالیت های اجتماعی ارزش و اعتبار می بخشد و کسانی که همواره در زندگی کاهلی و کم کاری می کنند، آسیب های جبران ناپذیری به خود و اجتماع وارد می سازند. از بعد فردی لقمه های خود را به حرام آلوده می سازند و از بعد اجتماعی، چرخه کار جمعی را از حرکت می اندازند. در سیره ایمه معصومین (ع) توصیه های بسیاری برای اصلاح، به این گونه افراد وارد شده است. حضرت علی (ع) به خیاطی که کم کاری می کرد، فرمودند: ای خیاط، نخ ها را سفت و محکم کن، درزها را کوچک بگیر، کوک ها را نزدیک به هم بزن، زیرا من از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرموده: خداوند در روز واپسین، خیاط خیانت پیشه را در حالی محشور می کند که لباسی که خود آن را دوخته و در آن خیانت روا داشته، بر تن کرده است . اضافه های پارچه را برندارید، زیرا حق صاحب لباس است... . امام سجاد (ع) در مورد وجدان کاری در تعلیم و تربیت می فرماید: اگر مردم را به خوبی و درستی آموزش دهی و با آنان به خشونت رفتار نکنی و آنها را به ستوه نیاوری، خداوند از فضل و بخشش خود تو را برکت می دهد .
ریاکاری یکی از نشانه های نبود وجدان کاری است. کسانی که در حضور رییس یا مدیر ناظر، وظیفه خود را به دقت و درستی انجام می دهند، ولی زمانی که احساس می کنند هیچ فردی مراقب و ناظر آنها نیست، رو به تنبلی و سستی می آورند و از یاد می برند که عالم محضر خداست، از وجدان کاری بی بهره اند. حضرت علی (ع) می فرماید: ریاکار چهار نشانه دارد: وقتی تنهاست با سستی و تنبلی کار می کند و چون در میان مردم باشد، شاداب و بانشاط است، وقتی از او تعریف می شود بیشتر کار می کند و چون از او تعریف نشود، کار را ناقص انجام می دهد . بی شک، از دست دادن فرصتها و کم کاری در امور، نتیجه ای جز پشیمانی و عذاب وجدان ندارد، همان گونه که امیرمومنان علی (ع) می فرماید: هر کس عمدا در کار خود کوتاهی کند، به اندوه و ناراحتی گرفتار می شود . وجدان کاری انسان را وا می دارد تا همواره برای تحقق آرمانهای زیر تلاش نماید:
1) کار باید بدون عیب و نقص و در نهایت دقت و صداقت انجام گیرد.
2) کار باید تا سر حد امکان به نتیجه های منطقی و تعریف شده منتهی گردد.
3) کار باید به موقع و در زمان مناسب و لازم آن انجام گیرد.
4) کار باید با صرف کمترین هزینه انجام گیرد.
عوامل موثر بر ایجاد و تقویت وجدان کاری
یکی از عوامل مهم و بنیادین در تحکیم وجدان کار، باورها و زیرساختهای فکری صحیح نسبت به علل و اسباب تاثیرگذار بر سرنوشت انسان است. اندیشه های نادرست و خرافی همچون جبر تاریخ و محیط، اعتقاد به بخت و اقبال و نیز تلقی نادرست از مفاهیمی چون قضا و قدر، زهد و بی ارزشی دنیا و حتی نگرش منفی به کار در میان برخی افراد و جوامع، هر یک مانعی در برابر وجدان کار و عاملی برای سستی و عقب ماندگی به شمار می رود. در بینش اسلامی، چنین نگرشهایی یا به طور کلی بی پایه شمرده شده و یا برداشت درست و سازنده آن به روشنی بیان شده است. در نگرش اسلامی، تغییر سرنوشت انسان به دست خود اوست و هر گونه تاثیر جبری عوامل خارجی، مردود و هر نوع خرافه پرستی و خرافه گرایی ممنوع اعلام شده است. از سوی دیگر، آموزه های دینی با ارایه مفاهیمی صحیح و سازنده از قضا و قدر، زهد و مانند آن، و با تبیین جایگاه والای کار، از هر گونه پنداری که آدمی را دعوت به سستی و کم کاری نماید و موجب عقب ماندگی وی گردد، جلوگیری نموده و سعادت او را تنها در گرو تلاش وی دانسته است: و ان لیس للانسان الا ما سعی (نجم/39.) دلبستگی به کار و خشنودی از آن، نیز نقش مهمی در تقویت وجدان کار و روحیه سخت کوشی دارد، چنانکه بی رغبتی به کار و اجباری انگاشتن آن، مایه ضعف وجدان کاری و در نتیجه، کم کاری و مسامحه کاری می شود. نقش آموزه های دینی در این باره، بسیار برجسته است، چه اینکه در باور فرد مسلمان، کار و تولید، عبادتی بزرگ و تامین کننده سعادت دنیوی و اخروی اوست و نشاط و لذت در زندگی، عزت و اعتبار اجتماعی و نیز توان و برتری ملی، تنها در پرتو کار و تلاش دست یافتنی است. از این رو، بر فعالیت اقتصادی حتی در حال توانگری و بی نیازی مادی نیز تاکید شده است. در مقابل، بیکاری و کم کاری موجب دوری از خدا و بیهودگی اجتماعی و در نتیجه سلب عزت و اعتبار اجتماعی است(به نقل از: ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، دانشگاه رضوی، ص 84 و 85.)
گروه دین و اندیشه پرداد



:: برچسب‌ها: وجدان, کاری, ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 10 / 11 / 1390

زنان پیامبران چگونه همسرداری می‌کردند؟


زنان پیامبران چگونه همسرداری می‌کردند؟

حفظ آرامش در خانواده

ایجاد سکون و آرامش همسران در کنار یکدیگر، یکى از اهداف مهم ازدواج برشمرده شده است. وجود صفا، یک رنگى و صمیمیت در خانواده، علامت توفیق ازدواج در رسیدن به اصلى ترین هدف بوده و نشانه آن است که زن و مرد هر دو به وظایف خود در برابر همسر، عمل مى کنند. در این میان، با توجه به وجود عواطف بسیار قوى در زنان، نقش آنان در تأمین بهداشت روانى خانواده چشم گیرتر است. زن مى تواند روحیه خسته و ناامید همسرش را در برابر مشکلات تغییر دهد و یا دست کم، سنگ صبور ناراحتى ها و آلام او باشد.1 هم چنان که مى تواند در تضعیف روحیه همسرش نقش مؤثرى داشته باشد و حداقل او را از خود رنجانده و آزرده خاطر ساخته و موجبات تزلزل نظام خانواده را فراهم کند.
زنان در تئاتر ایران

هنگامى که پارسایى و خلوص ایوب پیامبر (علیه السلام) بر شیطان، گران آمد، از خداوند درخواست کرد که به او اجازه دهد ایوب را بیازماید. خداوند اجازه داد و از سه سو باران بلا بر سر ایوب بارید. نخست مال، سپس خانواده و در آخر، تنش در معرض بلا افتاد. ابلیس هم چنان در ادامه آزار دادن ایوب، این بار به کمک عفریت هاى تحت فرمانش، کوشید تعداد بسیار کم وفاداران به ایوب را نیز وسوسه کند تا دست از پشتیبانى او بردارند. همسر ایوب نیز که در همه این صحنه ها همراه و پشتیبان او بود، در برابر این وسوسه شیطان که گفت: «اگر خدا ایوب را دوست مى داشت، او را به این مصایب مبتلا نمى ساخت»، نتوانست مقاومت کند و به جاى دلدارى دادن به همسر، القائات ابلیس را به او منتقل کرد. ایوب که از این سخنان ملال آور و پذیرش وسوسه هاى شیطان، بیش از آن بلاها ناراحت شده بود، قسم یاد کرد که اگر خداوند او را شفا داد، همسرش را با ضرباتى تأدیب نماید.2 خداوند متعال ایوب را شفا داد و او را به وفا به عهدى که با خدا بسته بود فرا خواند، ولى به پاس حمایت هاى بى دریغ این زن فداکار از همسرش، دستور داد تا ایوب به جاى ضربات متعدد تازیانه، دسته اى چوب ترکه در دست بگیرد و تنها یک بار به همسرش بزند.3 در واقع، قرآن کریم با تأیید این عهد، ناخشنودى خود را از ترک پشتیبانى مقطعى آن زن از همسرش (که تحت تأثیر القائات شیطانى بود) اعلام کرد و با تخفیف بسیار زیادى که براى مجازات او قائل شد، رضایت خود را از پشتیبانى او از همسرش در مراحل مختلف ابراز نمود.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از زدن همسرانش بازداشت و آنان نیز سوگند یاد کردند که دیگر چیزى را که در اختیار رسول نیست، از او نخواهند. آنان با این سخن خود، به آزار و اذیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) اعتراف کردند.

نمونه دیگرى از آزردن همسر و برخورد قرآن با این شیوه رفتارى را در اولین آیه سوره تحریم مشاهده مى کنیم:

«یا أیّها النَّبیُ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبتَغِى مَرضاتِ أَزواجِکَ... »

اى پیامبر! چرا در طلب خشنودى (بعضى از) همسرانت چیزى را که خداوند بر تو حلال گردانده است، تحریم مى کنى؟

جمله «آیا خشنودى همسرانت را مى خواهی»، بر این اشاره دارد که آن چه آن حضرت برخود حرام کرده، عملى حلال بوده4 و بعضى از همسرانش از آن عمل ناراضى بودند و آن قدر آن حضرت را در مضیقه قرار دادند و اذیت کردند تا ناگزیر شد سوگند بخورد که دیگر آن عمل را انجام ندهد.5 خداوند ضمن دلسوزى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) که چرا حلالى را بر خود حرام کرده است و آن در حقیقت در اثر عتاب و سرزنش زنانى بوده که آن بزرگوار را آزرده اند، پیامبر را به شکستن این سوگند فرا مى خواند و اعلام مى دارد که حسد ورزى نکوهیده گروهى از زنان، نباید مانع برخوردارى آن حضرت از حلال الهى گردد: «قَد فَرَضَ اللّهُ لَکُم تَحِلَّةَ أَیمانِکُم» (تحریم/2)به راستى که خداوند شکستن سوگندهایتان را (با دادن کفاره) بر شما روا داشته است.

نکته جالب توجه در داستان قَسَم ایوب (علیه السلام) و سوگند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن است که در مورد ایوب، خداوند به دلیل آن که همسرش تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شد، سوگند او را تأیید نمود، ولى همسرش را مستحق تخفیف مجازات دانست و در داستان رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) که آن حضرت براى خشنودى برخى از همسرانش و رهایى از آزار آنان چیزى را بر خود حرام کرده بود، آن جناب را به شکستن قسم و پیروى نکردن از خواسته نفسانى آنان فرا خوانده است.

از مقایسه این دو حکم مختلف، مبنى بر عمل به عهد در داستان ایوب و شکستن آن در داستان پیامبر، مشخص مى شود که مهم ترین اصل در محیط خانواده، احترام به همسر و پرهیز از ارتکاب اعمالى است که آزردگى خاطر و ناراحتى او را به دنبال دارد. از این رو، ایوب باید به سوگندى که درباره مجازات سخن همسرش خورده وفا نموده و حتى آن را به شکلى بسیار خفیف به مرحله اجرا درآورد، ولى پیامبر، لازم نیست به سوگندى که در پى آزار و اذیت زنانش یاد کرده، وفادار بماند و امر مباحى را بر خود حرام گرداند.

هم چنان که در آغاز این بحث گفته شد، زن با جلب اعتماد همسرش مى تواند محرم اسرار او گردد و در این صورت، حتى اگر نتواند در حل مشکلات او را یارى کند، مى تواند سنگ صبور همسرش باشد و با شنیدن درد دل او و پوشیده داشتن رازهایش، مرهمى بر غم او نهد. همان گونه که اگر رازدار اسرار شوهرش نباشد، ضمن تشدید دلسردى و افسردگى وى، تزلزل نظام خانواده را نیز موجب مى شود.

آن جا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رازى را با یکى از همسرانش در میان نهاد و او آن راز را براى یکى دیگر از زنان افشا کرد، خداوند متعال، ضمن برخورد شدید با آنان، خاطر نشان ساخت که اگر به این توطئه ادامه دهند و با فاش کردن اسرار آن بزرگوار در پى ضربه زدن به شخصیت او برآیند، آن حضرت آنان را طلاق مى دهد و همسرانى اختیار خواهد کرد که غمخوار و رازدار رسول خدا (صلى الله علیه وآله) باشند.

قرآن کریم عمل زشت افشاى اسرار رسول خدا را تا آن جا ناپسند دانست که در پایان همین سوره با اشاره به داستان خیانت6 همسران نوح و لوط به این بندگان شایسته الهى، رفتار ناپسند همسران پیامبر را با خیانت آن زنان مقایسه کرد و با تعریض به آنان فهماند که ارتباط با رسول خدا مانع عذاب خدا نخواهد شد.

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحتَ عَبدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحینَ فَخانَتاهُما فَلَم یُغنِیا عَنهُما مِنَ اللّهِ شَیئاً وَ قِیلَ ادْخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلینَ»(تحریم/ 10)

خداوند درباره کافران مثلى مى زند و آن همسر نوح است و همسر لوط که در حباله دو بنده از بندگان شایسته ما بودند، سپس به ایشان خیانت کردند و آن دو (پیامبر) در برابر امر (و عذاب) الهى چیزى را از آنان باز نداشتند و [به آن دو زن] گفته شود: همراه سایر وارد شوندگان وارد جهنم شوید.

خانه دارى

نقش زن در اداره امور منزل از اهمیت خاصى برخوردار است و اگر چه از نظر حقوقى تکلیفى در این زمینه متوجه زن نیست،7 ولى فضاى عشق و صفا و محبت خانواده اقتضا مى کند که زنان همدوش مردان براى ایجاد رفاه و آسایش خانواده تلاش کنند و با حسن سلیقه که برخاسته از روحیه مهربان و هنرمند آنان است، کانونى آراسته براى پرورش نسل آینده فراهم کنند.8

در الگویى که قرآن کریم براى خانه دارى بانوان ارائه مى دهد، به طور مشخص بر نحوه پذیرایى آنان از میهمان تأکید مى کند و با بیان داستان ورود فرشتگان به منزل ابراهیم(علیه السلام)، نمونه هاى روشنى از جلوه هاى رفتارى یک زن خانه دار به نمایش درمى آید. در سوره هود در مورد این داستان چنین آمده است:

«وَ لَقَد جاءَت رُسُلُنا إبراهِیمَ بِالبُشرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَن جاءَ بعِجلٍ حَنیذٍ فَلَمّا رَءَا أَیدِیَهم لا تَصِلُ إلَیهِ نَکِرَهُم وَ أَوجَسَ مِنهُم خِیفَةً قالُوا لا تَخَف إنّا أُرسِلنَا إلى قَومِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إسحاقَ یَعقُوبَ» (هود/ 69-71)

و فرشتگان ما براى ابراهیم بشارت آورند، گفتند: سلام. گفت: سلام و چیزى نگذشت که ابراهیم براى آنان گوساله اى بریان شده آورد. و چون دید که دستانشان به سوى آن دراز نمى شود، به آنان احساس بیگانگى کرد و از آنان ترسى در دل یافت. گفتند: مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم. و همسر او ایستاده بود و (از بشارت الهی) خندید، آن گاه او را به (بارگرفتن و زادن) اسحاق و پس از اسحاق، به یعقوب بشارت دادیم.

در سوره ذاریات نیز همین مضمون وارد شده که به خاطر تفاوت تعابیر بخش اول آیات به آن اشاره مى شود: «هَلْ أتیکَ حَدیثُ ضَیفِ إبراهِیمَ المُکرَمینَ إذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سلامٌ قَومٌ مُنکِرُونَ فَراغَ إلى أَهلِهِ فَجاءَ بِعِجلٍ سَمینٍ» (ذاریات/ 24-26)آیا داستان مهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ که چون بر او وارد شدند، گفتند: سلام. گفت: سلام (و در دل گفت ایشان) گروهى ناشناخته اند. سپس به خانواده اش روى کرد، آن گاه گوساله اى فربه به میان آورد... .

از بررسى این داستان، نکات برجسته اى در مورد خانه دارى همسر ابراهیم (علیه السلام) برداشت مى شود. از این که فرمود: «فراغَ إلى أهله فَجاءَ...»، این چنین برداشت مى شود که کار پختن آن گوساله بریان توسط همسرش انجام شده9 و بریان کردن آن گوساله در مدت زمانى اندک10 و بدون کمترین درنگ، نشانه سرعت عمل اوست. هم چنان که تعبیرات «سمین» و «حنیذ» نشان گر مهارت و حسن سلیقه او در آشپزى است؛ زیرا معلوم مى شود نخست این که آن گوساله، فربه و بزرگ بوده و دوم این که روى سنگ سرخ شده با آتش، کباب شده که هم از نظر بهداشتى بهتر از گوشتى است که روى حرارت مستقیم آتش کباب شود و هم از نظر طعم لذیذتر از آن است.11

انجام امور منزل حتى در سن کهولت

داستان مهمان گرامى حضرت ابراهیم(علیه السلام) بر این نکته دلالت دارد که همسر ایشان حتى در سنین کهن سالى نیز اداره مسؤولیت هاى منزل را عهده دار بوده است؛ زیرا پس از عرضه کردن آن غذا و امتناع آنان از خوردن، ابراهیم(علیه السلام) را به فرزندى دانا بشارت دادند. آن گاه زنش با آوایى بلند رو کرد و بر چهره اش سیلى زد و گفت: (چگونه فرزند بزایم من) پیر زنى عقیم هستم؟12 از این جا مى توان دریافت که همسر ابراهیم در آن زمانى پیر زنى بوده و در بعضى اخبار، او را نود و هشت یا نود و نه ساله معرفى نموده اند.13

پذیرایى از میهمان

پس از آن که فرشتگان الهى، ابراهیم را از مأموریت خود در مورد قوم لوط آگاه ساختند، قرآن کریم فرمود: «وامرأته قائمة...» ؛ و همسر او ایستاده بود... .

بعضى از مفسران قیام ساره را ایستادن براى انجام امور پذیرایى از میهمانان دانسته اند.14 این مطلب از سرعت پختن غذا و فرستادن آن براى مهمانان ابراهیم(علیه السلام) نیز فهمیده مى شود.

هم چنین داستان پذیرایى ابراهیم و همسرش از میهمانان، بیانگر این نکته نیز هست که یکى از آداب مهمان دارى آن است که غذا را هر چه زودتر براى او آماده کند؛ زیرا وقتى مهمان از راه مى رسد، به خصوص اگر مسافر باشد، غالباً خسته و گرسنه است؛ هم نیاز به غذا دارد و هم نیاز به استراحت. باید زودتر غذاى او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند. خداى متعال تعجیل ابراهیم و همسرش در پذیرایى از مهمانان را پسندید و با گفتن جمله «فما لبث أن جاء بعجل حنیذ» از آنان تجلیل نمود و پس از این واقعه، تسریع در پذیرایى از مهمان سنت گشت.15

سخاوت در مهمان دارى

در خبر است که این فرشتگان به صورتى بر ابراهیم(علیه السلام) وارد شدند که چشم ها مانند ایشان ندیده بود و با خوى خوش و بوى خوش و روى نیکو بر ابراهیم سلام کردند و گفتند: یا خلیل الله! مهمان مى خواهى؟ گفت: چگونه نخواهم؟ ایشان را به خانه برد و بنشاند و به ساره گفت: براى من امروز مهمانانى آمده اند که در عمر خویش از ایشان نکو روى تر و نکو خوى تر و خوش سخن تر ندیده ام. براى ایشان طعامى بیار. ساره گفت: این وقت هیچ طعامى حاضر نیست، مگر آن که گفت: مرا گوساله اى فربه هست که مانند کسى که فرزند ندارد، آن را پرورده ام و دست آن را حنا بسته و بر گردنش زنگ و مهره افکنده ام. ابراهیم بفرمود تا آن را کشته، بریان نموده و به سرعت پیش ایشان بردند.16

سخاوت این خانواده نیز مورد قبول حق قرار گرفت و با جمله «فراغ الى اهله فجاء بعجل سمین» آن را پاس داشت.17

پرهیز از زن سالارى در خانواده

قرآن کریم با تأکید بر این که در رسیدن به حیات طیبه فقط دو چیز نقش دارد: یکى حسن فعلى به نام «عمل صالح» و دیگرى حسن فاعلى به نام «مؤمن بودن روح»، مؤنث یا مذکر بودن را در آن مؤثر نمى داند:

«مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً...»(نحل/ 97)

هر کس از مرد یا زن که کار نیک کند و مؤمن باشد، به زندگانى پاک و پسندیده اى زنده اش مى داریم...

بنابراین، تنها معیار و ملاک تقرب به خدا تقواى الهى است که «إنَّ أَکرَمَکُم عِنْدَ اللّه أَتقکُم»18 و در این مسأله نیز میان زن و مرد فرقى نیست. ولى خداوند حکیم براى آن که محیط خانواده به بهترین وجهى اداره گردد، از آن رو که مرد مخارج زن را تأمین مى کند و نیز به آن دلیل که مسائل اجتماعى و اقتصادى و تلاش و کوشش براى به دست آوردن مال و تأمین نیازمندى هاى منزل و اداره زندگى را مرد بهتر به عهده مى گیرد، سرپرستى امور منزل را نیز به عهده مرد گذاشته است.19 اما این چنین نیست که از این سرپرستى بخواهد مزیتى به دست آورد و بگوید من چون سرپرست هستم، افضل هستم؛ بلکه این کار، کار اجرایى بوده و وظیفه است نه فضیلت. هم چنان که در اداره اى ممکن است کارمند تحت امر مسؤول ما فوق، افضل از او و نزدیکتر از او به خدا باشد، ولى به خاطر مدیریت قوى تر، مسؤولیت به عهده دیگرى گذاشته شود. این نیز روشن است که آن جا که سخن از تسلط مرد بر زن است، مراد سرپرستى شوهر بر زن است، نه سرپرستى جنس مرد بر جنس زن، زیرا استدلال آیه 34 سوره نساء این است که «و بما أنفقوا من اموالهم» و این شوهر است که نفقه همسرش را تأمین مى کند.

اکنون که مسؤولیت مرد در منزل و حکمت آن روشن شد، مشخص مى شود که اگر زنى بخواهد بر شوهر خود سلطه یابد و او را به انجام خواسته هاى نادرست خود وادارد، از نظر قرآن مرتکب رفتارى نکوهیده شده است.

هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) غنایم جنگ خیبر را به دستور خداى تعالى بین مسلمانان تقسیم نمود، همسران آن جناب از او خشمگین شدند، اطراف ایشان تجمع نمودند و درخواست نفقه کردند. در این هنگام، ابوبکر به سوى دخترش عایشه و عمر به سوى دخترش حفصه رفتند تا آنان را تأدیب نمایند. ابوبکر و عمر به دخترانشان گفتند: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چیزى مى خواهید که در نزدش نیست؟

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از زدن همسرانش بازداشت و آنان نیز سوگند یاد کردند که دیگر چیزى را که در اختیار رسول نیست، از او نخواهند.20 آنان با این سخن خود، به آزار و اذیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) اعتراف کردند.

مورد دیگر نیز فشار بعضى از همسران آن حضرت براى تحریم چیز حلالى بر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بود که خداوند ضمن نکوهش زن سالارى آنان، پیامبر را به شکستن سوگند خود و عمل ننمودن به خواسته نادرست همسرانش فرا خواند.21

از ذکر موارد بالا که زنان خواستار تسلط بر همسر خود در امور خانواده بودند و در پى آن بودند که همسرشان بر طبق میل آنان رفتار کند و مردود دانستن آن از سوى قرآن کریم، حکم دخالت زن در مسؤولیت هاى اجتماعى شوهر به خوبى روشن خواهد شد؛ زیرا مسؤولیت هاى اجتماعى همسر ارتباطى به او ندارد و او داراى صلاحیت امر و نهى کردن به شوهر در این موارد نیست. نهایت این نحوه از زن سالارى نکوهیده، در داستان همسر عزیز مصر متجلى شده است. هنگامى که یوسف براى فرار از نافرمانى الهى، از دست آن زن گریخت و او نیز براى گرفتن یوسف به دنبالش روانه شد، و در مقابل در، با حاکم مصر مواجه شدند و آن زن به همسرش گفت:

«ما جَزاءُ مَن أَرادَ بأَهلِکَ سُوءً إلاّ أن یُسجَنَ أو عَذابٌ أَلیمٌ» (یوسف/ 25)

جزاى آن که قصد بدى به اهل تو کند، مگر آن که او را به زندان برده یا به عذابى سخت کیفر کنند، چه خواهد بود؟

وى در این جا ضمن متهم ساختن یوسف (علیه السلام) خواستار آن شد که همسرش از موقعیت اجتماعى خود استفاده کرده و یوسف را سخت کیفر کند. همین تهدید را بار دیگر هنگامى مطرح ساخت که زنان مصر را به دربار فرا خوانده بود تا با نشان دادن یوسف به آنان، عشق سرکش خود به او توجیه نماید:

«قالَتْ فَذلِکُنَّ الّذى لُمتُنَّنِى فِیهِ وَ لَقَد راوَدتُهُ عَن نَفسِه فَاستَعصَمَ وَ لَئِن لَم یَفعَل ما أَمُرُه لَیُسجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصّاغِرِینَ» (یوسف/ 32)

این است غلامى که مرا در محبتش ملامت مى کردید. آری! من، خود از وى تقاضاى مراوده کردم و او عفت ورزید و اگر از این پس خواهش مرا رد کند، البته زندانى و خوار و ذلیل گردد.

این تهدید بیانگر آن است که این زن کاملاً بر همسر خویش تسلط داشته و مطمئن بوده که اگر حتى از او زندانى کردن بى گناهى چون یوسف را هم بخواهد، به خواسته او عمل خواهد کرد.22 هم چنان که این اتفاق افتاد و حاکم مصر سرانجام بنا به تقاضاى همسرش، یوسف (علیه السلام) را سال ها زندانى کرد.
تبیان




نویسنده : فریدون تاریخ : 10 / 11 / 1390

ماجرای مردی که در طواف کعبه دستش به یک زن چسبید و دیگر جدا نشد


ماجرای مردی که در طواف کعبه دستش به یک زن چسبید و دیگر جدا نشد

امام حسین(ع) و ساربان؛

علما را حاضر نمود و مردم هم جمع شده بودند كه چه حكم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه كنند، متحیر شدند! امیر مكه گفت: آیا از خانواده پیامبر(ص) كسى هست؟

امام صادق(ع) فرمود: زنى در كعبه طواف مى‌كرد و مردى هم پشت سر آن زن مى‌رفت آن زن دست خود را بلند كرده بود كه آن مرد دستش را به روى بازوى آن زن گذاشت؛ خداوند دست آن مرد را به بازوى آن زن چسبانید.

مردم جمع شدند حتى قطع رفت و آمد شد. كسى را به نزد امیر مكه فرستادند و جریان را گفتند. او علما را حاضر نمود و مردم هم جمع شده بودند كه چه حكم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه كنند، متحیر شدند! امیر مكه گفت: آیا از خانواده پیامبر(ص) كسى هست؟

گفتند: بلى حسین بن على(ع) اینجاست. شب امیر مكه حضرت را خواستند و حكم را از حضرتش پرسیدند.

حضرت اول رو به كعبه نمود و دستهایش را بلند كرد و مدتى مكث فرمود: و بعد دعا كردند. سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوى آن زن جدا نمودند.

امیر مكه گفت : اى حسین علیه السلام آیا حدى نزنم ؟ گفت: نه.
صاحب كتاب گوید: این احسانى بود كه حضرت نسبت به این ساربان كرد اما همین ساربان در عوض خوبى و احسان حضرت در تاریكى شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع كرد.

منبع:یكصد موضوع 500 داستان نوشته سید على اكبر صداقت



:: برچسب‌ها: طواف, کعبه, ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 10 / 11 / 1390

شیعه به جهنم نمی رود!

شیعه به جهنم نمی رود!

شیعه

اگر منظور از شیعه، شیعه واقعی است، یعنی کسی که به طور نظری و عملی تابع پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) است، آنها را واقعاً اسوه و الگوی خود در زندگی قرار می دهد و تمام شوؤن زندگی خود را براساس تعالیم دین تنظیم می کند، یاد خدا وجودش را پرکرده و عشق به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان مظاهر هدایت الهی او را سرمست ساخته است چنین کسی اصلا به گناه نزدیک نمی شود که بخواهد جهنمی باشد. اما اگر مقصود از این سؤال شیعه اصطلاحی با بهتر بگوئیم شیعه شناسنامه ای است که باید گفت زهی خیال باطل! بنابراین ضمن تفکیک شیعه واقعی و شیعه شناسنامه ای به توضیح ادعای خود می پردازیم.

بیان موضوع

شهید مطهری در کتاب عدل الهی چنین می گوید: یکی از عوامل انحطاط و تباهی مسلمانان در عصر حاضر، غرور بی جایی است که در دوره های متأخر در عده زیادی از مسلمانان خصوصا اکثریتی از شیعیان پدید آمده است. آن ها اعمال نیک غیر شیعیان را مطلقا مطرود و گناهان شیعیان را مطلقا بخشیده شده می دانند، یعنی "آن چیزی که هیچ ارزشی ندارد، عمل است، شرط لازم و کافی برای سعادت و نیک بختی این است که انسان، نام خود را شیعه بگذارد و بس" آنها استدلال می کنند که اگر بنا باشد گناهان ما و دیگران یک جور محاسبه شود، فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟

محبت علی (علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود و معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند که محبت علی (علیه السلام) چیزی باشد که هر گناهی که مرتکب شوی بلا اثر گردد

باید گفت: فرق بین شیعه و غیر شیعه، وقتی معلوم می شود که هر دو به برنامه ای که رهبرانشان داده اند عمل کنند، یعنی فرق را باید در جانب مثبت جستجو کرد، نه در جانب منفی. درست مثل آن است که دو بیمار به دو طبیب مراجعه کنند: یکی به طبیب حاذق و دیگری به طبیب غیر حاذق، و هیچ کدام به نسخه ای که به آن ها داده می شود عمل نکنند. بعد اولی گلایه کند که چرا من که به طبیب حاذق مراجعه کرده ام، باید مثل آن دیگری، بیمار بمانم.

بر همین اساس است که وقتی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) جمله ی ایشان را که "اذا عرفت فاعمل ماشمئت" وقتی معرفت به امام پیدا کردی، هر کاری می خواهی بکن را چنین فهمیده بود که، پس از شناخت امام، انسان حتی دزدی، زنا و شراب خواری بکند، جایز است، امام سریعا هشدار می دهد که: چگونه ممکن است ما مسئول اعمال خود باشیم، اما از شیعیان ما رفع تکلیف شده باشد؟ مقصود از آن جمله این است که شرط قبولی اعمال خیر، معرفت امام است، نه این که شناخت امام مجوز انجام هر عمل ناشایستی باشد. (1)
شفاعت

در مورد روایاتی نیز که مستمسک عده ای قرار گرفته که "ائمه اطهار(علیهم السلام) چنین و چنان از شیعیان خود شفاعت می کنند" باید توجه کرد که مقصود، شیعه ای است که "پیروی از ائمه اطهار (علیهم السلام)" را برای خود اصلی در زندگی قرار داده است. و احیاناً دچار اشتباهاتی نیز می شود که ائمه اطهار (علیهم السلام) به فریاد او می رسند، نه شیعه ای که فقط اسم تشیع را بدنام می کند.

برهمین اساس، استاد مطهری تفسیر این حدیث را که "محبت علی(علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر رساندن گناه می شود" (2)

از قول یکی از علمای بزرگ چنین نقل می کند: "معنای حدیث این است که اگر محبت علی راستین باشد، هیچ گناهی به انسان صدمه نمی زند .... محبت پیشوائی مانند علی(علیه السلام) که مجسمه ی عمل و تقوا و پرهیزکاری است، آدمی را شیفته ی رفتار علی (علیه السلام) می کند و فکر گناه را از سر او به در می برد، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. پس معنی حدیث این است که محبت علی (علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود و معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند که محبت علی (علیه السلام) چیزی باشد که هر گناهی که مرتکب شوی بلا اثر گردد." (3)

امام صادق(علیه السلام) در همین زمینه می فرماید: خدا را معصیت می کنی در حالی که مدعی محبت او هستی! به جانم قسم که این کارها در میان کارها شگفت آور است. اگر محبت تو راستین بود، او را اطاعت می کردی، زیرا طبیعی است که هر دوستی مطیع محبوب خویش است. (4)

به تعبیر استاد مطهری، این تلقی فاحشی از این است که افراد، مقررات الهی در سعادت و شقاوت واقعی را با مقررات اجتماعی بشری قیاس می گیرند و برای همین دچار چنین خطاهایی می شوند. مثلا در ایران برای استخدام یک نفر تبعه ایران بودن موجب امتیاز می شود نسبت به کسی که تبعه ی ایران نیست، ولو به لحاظ شرایط طبیعی و کاری، کاملا مثل همدیگر باشند.
در خصوص عقاب گناهان در قرآن کریم و روایات، آن قدر تأکید شده که قابل شمارش نیست و هیچیک از آنها مخصوص کافران یا مسلمانان غیر شیعه نیست. اگر مسلمانان و سایر اهل توحید مرتکب فسق و فجور شوند و به دستورات و برنامه های عملی خداوند خیانت کنند مستحق عذاب های طولانی در برزخ و قیامت خواهند بود

یعنی بسیاری از امور اجتماعی تابع قراردادهایی هستند که وضع آن ها به دست خود انسان هاست. همان فرد دوم مورد بحث می تواند تقاضای تبعیت ایران را بدهد و در صورت موافقت، از آن پس مثل یک تبعه ایران با او رفتار خواهد شد.

اما در مسائل تکوینی چنین نیست. مثلا اگر بیماری وبا به ایران بیاید، برایش تبعه ی ایران بودن یا نبودن فرقی نمی کند.

مقررات الهی نیز از حیث سعادت و شقاوت اخروی تابع شرایط واقعی و تکوینی اند. چنین نیست که اگر کسی مدعی شود چون نام من در دفتر اسلام – یا تشیع – ثبت شده و اسماً مسلمانم، باید امتیاز داشته باشم، لذا او پذیرفته شود. (5)

از نظر آیات قرآن کریم و نیز روایات اسلامی، این مطلب قطعی است که گناهکار، هر چند مسلمان باشد، به عذاب الهی معذب خواهد، اگر چه ایمان او سبب رستگاری نهائی و خلاصی او از دوزخ خواهد شد، ولی ممکن است نجات او پس از سالها چشیدن رنج و عذاب باشد. حساب گناهان عده ای در سکرات و سختی های مرگ تصفیه می گردد، گروهی با عذاب های قبر و عالم برزخ، جمعی دیگر در احوال و شداید روز قیامت و عده ای هم به دوزخ می افتند و سال ها در آن خواهند بود.


خلاصه سخن ....

در خصوص عقاب گناهان در قرآن کریم و روایات، آن قدر تأکید شده که قابل شمارش نیست و هیچیک از آنها مخصوص کافران یا مسلمانان غیر شیعه نیست. اگر مسلمانان و سایر اهل توحید مرتکب فسق و فجور شوند و به دستورات و برنامه های عملی خداوند خیانت کنند مستحق عذاب های طولانی در برزخ و قیامت خواهند بود.

 

پی نوشت ها:

1- شهید مطهری، عدل الهی، ص 307-306

2- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج9، ص 401

3- شهید مطهری، عدل الهی، ص 308-307

4- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 12، ص100

5- شهید مطهری، عدل الهی، ص 310
تبیان




نویسنده : فریدون تاریخ : 10 / 11 / 1390



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان مي باشد.